اقتصاد
اقتصاد
در سالهاي اخير بسياري از جنگهاي گرم و سرد به دليل اقتصاد بوده است. اقتصاد به معني بهاندازهخرجكردن و تعادل دخل و خرج را نگهداشتن است. سيستم اقتصادي موفق است كه تعادل را حفظ نمايد. نه سياه باشد و نه سفيد. براي رسيدن به چنين هدفي احتياج به يك سيستم اقتصادي متعادل است
اقتصاد ميانه
در اين سيستم اقتصادي هدف اصلي كم كردن اختلاف طبقاتي است. مساوات و برابري و همچنين سرمايهداري مطلق در اين شيوه وجود ندارد. براي كم شدن اختلاف طبقاتي احتياج به اقداماتي است از جمله ايجاد حقوق هماهنگ بين افراد حقوق بگير دولتي و خصوصي و وجود قوانين صحيح مالياتي براي افراد سرمايه دار. در اين روش از پيشرفت فرد جلوگيري نميشود و راه هميشه باز است امّا با توجه به شرايط زمان و مكان تمام تلاشها براي كم كردن اختلاف طبقاتي است. به فرض اگر تفاوت درآمد بيشترين حقوق بگير با كمترين حقوق بگير ۵ برابر است اين بدان معنا نيست كه هميشه اين فاصله حفظ ميشود با توجه به درآمدها اين اختلاف تا حدي كم و زياد ميشود. در شرايطي كه فاصله ۵ برابر است بعضي افراد به دليل خدمت علمي، اخلاقي، تجاري و ... ميتوانند تا ۶ برابر هم حقوق خود را افزايش دهند. ولي اختلاف بيش از يك اندازة مشخص نميتواند باشد. براي افرادي كه سرماية آزاد دارند قوانين مالياتي گذاشته ميشودكه اين افراد تا حداكثر اختلاف طبقاتي ميتوانند رقابت كنند امّا بيش از حد مجاز درآمد آنها به دولت واگذار ميشود. اين افراد با روشهايي از جمله ايجاد شغل كارنامة اقتصادي مناسب، رعايت اخلاق در كار ميتوانند درصدي از ماليات خود را حذف كنند. امّا به اندازة تعيين شده نه به اندازهاي كه تعادل اقتصادي را به هم بزند. در اين سيستم هميشه تعادل در اقتصاد نقش اوّل را دارد. بدين معني كه اگر تعادل از حدي بگذرد به سمت سرمايهداري مطلق و اگر از سمت ديگر تعادل بههم بخورد به سمت سيستم كمونيستي پيش ميرود. در اين سيستم يك اصل رعايت ميشود نه سياه نه سفيد. قوانيني براي رسيدن به اين هدف پيشنهاد ميشود
قانون ارث
در اين قانون اگر فرد ازدواج كرده باشد اموالش بعد از مرگ بين همسر، فرزندان و دولت به صورت برابر تقسيم ميشود. اگر ازدواج نكرده باشد بين مادر، پدر و خواهرها و برادرها و دولت به طور مساوي تقسيم ميشود. مثال: مردي دو فرزند (يكي پسر و ديگري دختر) يك همسر يك پدر و يك خواهر دارد. در صورت مرگ اين فرد يك سهم به پسر يك سهم به دختر يك سهم به همسر و يك سهم به دولت ميرسد. پدر و خواهرش نيز هيچ سهمي از ارث نميبرند در شرايطي كه مرد يا زن همسر ديگري اختيار كند اموالش بين همسر جديد و تمام فرزندانش از جمله فرزنداني كه از همسر قبل داشته است به علاوه دولت به طور مساوي تقسيم ميشود. در اين قانون فرد در زمان حيات اجازة واگذاري اموال خود را به وراث و افراد درجة يك خانواده ندارد. و در صورتي كه فرار مالياتي انجام دهد بعد از ثابت شدن خلاف وي نيمي از ارث به عنوان جريمه به دولت پرداخت ميشود. فرد در حالتي ميتواند اموال خود را واگذار نمايد كه سهم ديگر وراث و دولت را پرداخت كند. اگر فردي ازدواج نكرده باشد و خواهر و برادر ناتني داشته باشد به آنها ارثي تعلق نميگيرد . اين قانون به پخش شدن پول به صورت مساوي بين وراث و دولت كمك ميكند. به اين طريق پول در بين افراد پخش ميشود. در اين قانون ارث فقط به افراد درجة يك ميرسد عمو، خاله، مادربزرگ و ... هيچ سهمي از ارث نميبرند. اگر فردي افراد درجه يك خود را از دست داده باشد تمام ارث به دولت ميرسد
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home